تکنولوژی بشریت را باهوش تر کرده یا خنگ تر؟

تکنولوژی بشریت را باهوش تر کرده یا خنگ تر؟

گوشی هوشمند شما که به احتمال زیاد همین الان در دست شماست،می تواند به راحتی فیلم یا عکس بگیرد، می تواند نزدیکترین رستوران را به شما پیدا کند، می تواند شما را به محلی که بلد نیستید ببرد و هزاران کار دیگر! زمانی که با گوشیتان فیلم گرفتید، می توانید با هزاران برنامه ای که وجود دارد آن را ویرایش کنید، تدوین کنید و سرآخر آن را برای چندین کاربر دیگر در جهان به اشتراک بگذارید.

تمام این کارها قبل از پیشرفت تکنولوژی نیاز به آموزش و دانش حرفه ای داشت. اگر می خواستید فیلم بردار شوید به یک دوره آموزشی می رفتید یا در دانشگاه رشته مربوطه را انتخاب می کردید ….  تازه بعد از همه این کارها باید تجهیزات می خریدید که اغلب گران بود و قابل دسترس همه نبود. صحنه را آماده می کردید، فیلم گرفته و ویرایش می کردید. اگر هم می خواستید اثرتان را به کسانی نشان دهید باید از آن چند نسخه فیزیکی تهیه می کردید و پخش می کردید. تازه این همه تلاش کردن و پول خرج کردن تضمین نمی کرد کسی از کار شما خوشش بیاید. نوعی از این دانش و آگاهی، “دانش تخصصی” نام دارد. با اینکه داشتن تخصص در یک زمینه خاص مفید است اما باعث می شود تا یک فرد متخصص برای انجام امور غیر مرتبط، وابسته به دیگران باشد.

امروزه اما، تکنولوژی باعث شده که دیگر نیازی نباشد تمام جزئیات یک کار خاص مثل فیلم ساختن یا عکاسی را یاد بگیرید. جدا از اینکه این اتفاق مثبت است یا منفی، تکنولوژی باعث شده تا عده زیادی، کارهای بسیاری را بدون آنکه به آن اشراف داشته باشند انجام دهند. به این پدیده “Blackboxing” می گویند. به این معنا که مهارت های انسانی درون یک ماشین یا دستگاه قرار می گیرند و ما فقط یک خروجی می بینیم. مثلا یک دستگاه فشار خون اتوماتیک. بدون آنکه اطلاعاتی درباره این کار داشته باشید، کافی است دستگاه را دور دست خود ببندید و دستگاه فقط به شما یک خروجی را (فشار خون شما) نشان می دهد. روی دیگر سکه اما به مفیدی دستگاه فشار خون نیست. تولید انبوه اسلحه باعث شده تا تعداد بیشتری ار آدم ها، یکدیگر را راحت تر از گذشته بکشند. به عبارت دیگر ما امروزه به کمک تکنولوژی کارهای بسیار بیشتری را انجام می دهیم در حالی که هیچ ایده و آگاهی نسبت به نحوه انجام آن کارها داشته باشیم.

زمانی وجود داشت که نه گوگل بود نه ویکیپدیا. مردم برای یافتن پاسخ سوالات یا حل مشکلات خود مجبور بودند تا واقعا تحقیق کنند، کتاب بخوانند، پرس و جو کنند، اطلاعات را از مراجع مختلف جمع آوری کنند و سرآخر با استفاده از آن اطلاعات راهکاری برای مشکل خود بیابند. اما امروز که سرویس هایی مانند گوگل، پاسخ به هر سوالی را دارند چه؟ درست است که اطلاعات انسان با استفاده از این سرویس ها بیشتر شده اما تنها چیزی که امروزه انسان لازم است انجام دهد، این است که کجا دنبال پاسخ بگردد! به این پدیده crystallized IQ گفته می شود. به زبان ساده تر، انسان های امروزی بیشتر شبیه گوشی های هوشمندند نه انسان های هوشمند! چرا که گوشی های امروزی هرچقدر هم که پیشرفته باشند، هیچ راهکاری برای حل مشکلتان به شما ارائه نمی کنند بلکه فقط می دانند از کجا باید چه اطلاعاتی را به شما دهند تا شما با استفاده از آن ها فقط یک تصمیم ساده بگیرید! این یعنی وابستگی! وابستگیی که هر روز هم بیشتر می شود.

این وابستگی بیش از حد به تکنولوژی بسیار خطرناک است. دقیقا مثل این است پای خود را روی پدال گاز ماشین بگذارید بدون آنکه مطمئن بدانید ترمز کار می کند یا نه؟! تصور کنید برق برای چند ساعت برود یا دسترسی به اینترنت نداشته باشید. خیلی از ما نمی دانیم در این موقعیت باید چه کنیم یا چگونه وقت خود را پر کنیم؟ به انسانی تبدیل می شویم که انگار مغزش از کار افتاده! دلیلش تکنولوژی نباشد، وابستگی زیادی به تکنولوژی است! چرا که ما هر روز بیشتر از دیروز، از هوش مصنوعی گوشی هایمان استفاده می کنیم تا مغز خودمان! جالب است بدانید مغز انسان هرچه بیشتر فعالیت کند بیشتر بارور می شود.

تکنولوژی چیز بدی نیست اما این وابستگی بیش از حد انسان، آن را خطرناک کرده. از طرفی انسان هم دیگر نمی تواند مانند گذشته زندگی کند. هیچ یک از ما نمی توانیم در همه زمینه ها تخصص پیدا کنیم تا دیگر به تکنولوژی وابسته نباشیم. اما حداقل کاری که می توانیم انجام دهیم این است حداقل از تکنولوژی هایی که استفاده می کنیم به اصطلاح سر در بیاوریم. نمی توان به طور قطع درباره مفید یا مضر بودن تکنولوژی نظر داد. اما می توان به طور قطع گفت که این نحوه استفاده هر کدام از ماست که خوبی یا بدی تکنولوژی را برای شخص ما تعیین می کند.


نظر خود را بنویسید

avatar