شبکه های اجتماعی بدون آنکه بدانید، در حال نابود کردن زندگی شما و اطرافیانتان هستند!

شبکه های اجتماعی بدون آنکه بدانید، در حال نابود کردن زندگی شما و اطرافیانتان هستند!

دوران قبل از تکنولوژی یادتان است؟ زمانی که اینترنت Dial Up بود و مشهورترین برنامه پیام رسان یاهو مسنجر!؟ زمانی که باید برای وصل شدن به اینترنت کارت تلفن می خریدیم، با ناخن خراشش می دادیم و Pin را می زدیم تا به اینترنت وصل بشیم!؟ آن صدای عجیب مودم که از کیس در می آمد چطور؟ گاهی شبهای دیر وقت که پای یاهو مسنجر بودیم و اینترنت قطع می شد، باید دیگر بیخیال زدن Redial می شدیم چون آن صدای عجیب و غریب باعث می شد همه خانواده از خواب بپرند! تازه همیشه وقتی به اینترنت وصل بودیم، یکی همیشه داد می زد: “من با تلفن کار دارم! اینترنت را قطع کن!”.  آن زمان با آن سرعت دیگر کسی به دانلود فیلم یا بازی آنلاین فکر نمی کرد! وقتی هم از خانه بیرون می رفتیم، دیگر اینترنت خط وجود نداشت. زمانی هم که نسل اول اینترنت سیم کارت به بازار آمد، نه سرعتش طوری بود که بشود استفاده کرد، نه اپی بود که بشود چک کرد! همیشه هم از آن وضعیت ناراضی بودیم چون سرعت بالاتر می خواستیم، هم برای انجام کارهای بیشتر، و هم برای سرعت بخشیدن به انجام آنها. اما شاید همین قطع و وصل شدن یا کم بودن سرعت باعث محدود شدن استفاده ما از اینترنت می شد. وقتی با دوستانمان بیرون می رفتیم دیگر کسی به گوشیش خیره نمی ماند. آن زمان کسی در خیابان مشغول پیدا کردن پوکمون نبود. اما امروز چطور؟ تقریبا اکثر مشترکین اینترنت، دیگر صاحب یک مودم پرسرعت هستند. اینترنتی که همیشه متصل است و اگر هم در مقطعی قطع شد، دیگر مجبور نیستید آن صدای گوش خراش(دوست داشتنی) را تحمل کنید. این روزها دیگر آن سوال “اینترنت را قطع کن، با تلفن کار دارم” هم تغییر کرده.

“کی دانلود می کند؟، سرعت کم شده دانلود نکن!” سوالی است که امروزه می شنویم. دیگر کسی با تلفن ثابت کار آنچنانی ندارد، همه به هم تکست می دهند. یاهو مسنجر دیگر یک نوستالژی شده! نوستالژی ای که به زودی دیگر از بین می رود و فراموش می شود. اکثریت مردم دیگر یک گوشی “هوشمند” دارند، یک تبلت دارند. جدیدا هم که ساعت های هوشمند به این صف اضافه شده. میلیون ها اپ برای هر کاری که فکرش را بکنید وجود دارد. حتی برای حساب کردن دُنگ غذایی که با دوستانمان می خوریم! بیرون خانه هم که برویم اینترنت سیم کارت را فعال می کنیم که چه بسا از اینترنت خانه هم سریع تر است.

تمام این پیشرفت ها باعث شده ما کارهای بیشتری را سریع تر انجام دهیم. اما مشکل آنجاست که اکثریت مردم، بیشتر در فضای مجازی ای که برای خود درست کرده اند زندگی می کنند. پدیده ای مثل فیسبوک، که با آمدنش غوغا کرد. خود من هم از آن دسته ای بودم که یک صفحه فیسبوک باز کردم. مردم خودشان را قانع می کردند که با باز کردن یک صفحه شخصی می توانند دوستان قدیمشان را پیدا کنند. اما اشکالی که در این بهانه وجود داشت، این بود که اگر آن شخص واقعا دوستمان بود و ما دوستش داشتیم، چرا اجازه دادیم در مقطعی از زمان، وی را فراموش کرده تا از زندگیمان محو شود!؟ این همه به اصطلاح Friend که در فیسبوکمان داریم را چند بار ملافات کرده ایم؟ Friendها و Followerهایی که در قالب یک عدد خلاصه شده اند چطور؟! عددی که تعداد ارقامش برای خیلی ها مهم است!!

اما بعد از فیسبوک، دیگر شبکه های اجتماعی هم وارد عرصه شدند. اینستگرام یکی از آنها بود که خود من به دلیل علاقه ای که به عکاسی داشتم از فیسبوک به اینستگرام کوچ کردم. برای مدتی هم از هر دو استفاده می کردم. مزیتی که اینستگرام نسبت به فیسبوک برای من داشت، این بود که مختص به عکس بود و بس! اما این پایان ماجرا نبود! هر روز یک اپ جدید برای کاری جدید می آمد. حتی اگر آن “کار” وجود نداشت، ابتدا اپی برای آن می ساختند تا مردم از آن به بعد، آن کار جدید را هم انجام دهند.

social madness

مشکل تمام این ها چیست؟ مشکل وجود این اپ ها نیستند. مشکل ما انسان هاییم که به طور ذاتی دوست داریم دیده شویم، دوست داریم همیشه از ما بخاطر چیزی تعریف کنند، دوست داریم نقل بحث همگان باشیم و هزاران مَنِ دیگر! مشکل ما هم از آنجایی شروع شد که این ویژگی های درونی ما توسط این شبکه ها پررنگ شد. چه کسی در شبکه های اجتماعی یک ویژگی بد از خودش به نمایش می گذارد؟ هیچکس! همه ما سعی می کنیم بی نقص ترین سلفی ای که گرفته ایم را منتشر کنیم. همه ما سعی می کنیم نشان دهیم زندگی بی نقصی داریم. زندگی پر از مهمانی های شیک، زندگی ای پر از دوستانی که جانشان را برای شما می دهند(همان فدایی خودمان) و …. و زمانی که به صفحه Home فیسبوکتان می روید، با این زندگی های به اصطلاح بی نقص مواجه می شوید. کسی که یک وسیله جدید و گران خریده و عکسش را در فیسبوک خود گذاشته. کسی که در دستشوئی خانه اش از بدن عضلانی خود عکس می گیرد. کسی که به یک پارتی “لاکچری” رفته و عکسش را روی فیسبوکش قرار داده. شاید باور نکنید اما تحقیقات ثابت کرده که اکثر مردم بعد از چک کردن فیسبوکشان، به حالتی از افسردگی دچار می شوند که در دراز مدت باعث آسیب های جدی به آنها می شود. تعداد این شبکه ها هم آنقدر زیاد شده که وقتی یکی را چک کردید، به سراغ بعدی می روید. تمام این شبکه ها هم به دلیل آپدیت شدن لحظه ای، شما را مجاب می کنند تا ساعت ها وقت صرف/تلف آنها کنید.

خانه کجاست؟ خانه جایی بود که احساس آرامش و امنیت می کردیم. اما حالا چطور؟ زمانی که از محیط بیرون که پر است از سر و کله زدن با مردم، ترافیک، آلودگی و هزاران مورد دیگر، به خانه می آیید چه کار می کنید؟ به صفحات اجتماعی خود سر می زنید؟! این کار دقیقا مثل این است که دوباره لباسهایتان را بپوشید و از خانه بیرون بروید. درست است که از نظر بدنی دیگر درگیر محیط بیرون نیستید، اما از نظر ذهنی چطور؟ شبکه های اجتماعی پر است از کامنت ها و مطالبی که می توانند اعصاب شما را بهم بریزند! فکر می کردم به خانه رفتن برای فرار از همهمه محیط بیرون است، برای برگشتن به جمع خانواده. برای این که آرامش پیدا کنیم.

home

متاسفانه این شبکه ها با اینکه از لحاظ تئوری بسیار مفیدند، اما در عمل و بخاطر خود ما انسان ها، تبدیل به وسائلی برای اعصاب خوردی شده اند. این اعصاب خُردی به جایی رسید که تصمیم گرفتم تمام صفحه های اجتماعی ام را ببندم. شاید باور نکنید اما تاثیر بسیار زیادی روی آرامشم داشت. دیگر برایم مهم نبود که فلان شخص ساعت ۷ صبح چه نوع قهوه ای در چه کافه ای می نوشد؟! با که می نوشد؟! یا چگونه می نوشد؟! به جای تکست دادن به دوستان قدیمی در گروه تلگرام، تصمیم گرفتم با آنها قرار بگذارم و زمانی که دور هم جمع می شدیم، دیگر گوشیم را از جیبم بیرون نمی آوردم. دیگر وقتی به مراسمی می روم گوشیم را روبروی چشمانم نمی گیرم تا تمام مراسم را فیلم بگیرم، وقتی می توانم با چشم هایم از آن لذت ببرم. بیایید باهم صادق باشیم. شما دیگر هیچوقت آن فیلم را تماشا نخواهید کرد.

استفاده مداوم از گوشی هم باعث پدیدار شدن عادت های بدی شده. یکی از آنها که خود من هم به آنها دچار شده بودم، این بود که بدون هیچ دلیلی، گوشی را unlock می کردم، چرخی بی هدف در آن می زدم و دوباره آن را lock میکردم و در جیبم می گذاشتم. ۵ دقیقه بعد، باز هم همین کار را تکرار می کردم. یکی دیگر از مضرات استفاده از این شبکه ها این است که شما حین مکالمه، حرف های خود را به صورت تکست و نوشته می زنید و نه به صورت کلامی. اما زمانی که با دوستتان، یا کسی که برای بار اول ملاقاتش می کنید بیرون می روید و پشت میز می نشینید، مجبورید از تمام حس های خود برای برقراری ارتباط استفاده کنید. اینجاست که خیلی از ما به خاطر زندگی در دنیای مجازیمان، به جای آنکه با فردی که مقابلمان نشسته ارتباط برقرار کنیم، به صفحه گوشیمان خیره می شویم و به لاک خود فرو می رویم.

social cafe

پس حتی اگر حرف های من را قبول ندارید، یک آزمایش انجام دهید. از فضای مجازی تا حد امکان دور شوید. تا جایی که می توانید. لازم نیست مثل من به یکباره تمام صفحات خود را ببندید. اما سعی کنید از گوشیتان فاصله بگیرید تا نتیجه اش را روی آرامش روانیتان ببینید. به نظر من، عبارت Social Madness مناسب تر است.


3
نظر خود را بنویسید

avatar
2 Comment threads
1 Thread replies
0 Followers
 
Most reacted comment
Hottest comment thread
3 Comment authors
علیاحمد عمیدAli3850 Recent comment authors
Ali3850
مهمان
Ali3850

البته سرعت الان هم سرعت نیستا ????

احمد عمید
مهمان
احمد عمید

بله، متاسفانه همین طور است.

علی
مهمان
علی

واقعا عالی بود ، نزدیک یک هفته میشیه که کلا شبکه های مجازی از جمله اینستا رو گذاشتم کنار از جمله فوایدشم زود تر به تخت خواب میرم مشکل بی خوابی ندارم به کارام هم به موقع میرسم و احساس افسردگی ندارم . بازم تشکر بابت نقد مفیدتون !!